تفاهم هسته ای، رویکردها و تضاد منافع

 

  

 تفاهم اتمی پنج‌ شنبه گذشته احتمالا فصل جدیدی در رابطه دیپلماتیک بین ایران و غرب، مخصوصاً آمریکا، خواهد گشود، رابطه‌ای که کورسویی است در آغاز مسیر پر پیچ و خم آینده‌ ای که رژیم جمهوری اسلامی جهت خروج از بن‌بست کامل سیاسی و اقتصادی خود باید بپیماید. آیا بخش‌هایی از لایه‌های میانی جامعه، حامیان روحانی و اصلاح طلبان رنگارنگی که شادمانی کردند و پیام‌های تبریک به رهبر و تیم مذاکره کننده فرستادند، نیم نگاهی هم به پیشینه و پی آمد تصویب این مساله مهم که به تهیدستی و خانه خرابی اکثریت مردم کشور طی سی شش سال گذشته انجامیده است، داشته‌اند؟ بررسی مختصر رویکردها، تضاد منافع و درگیری‌های مربوط به مسیری که طی شده و بازیگران آن هدف این نوشته است.

     خامنه ای که در ۱۹ بهمن در جمع فرماندهان ارتش مخالفت خودرا با دو مرحله‌ ای کردن مذاکرات علنی کرده و گفته بود « … اگر توافقی می‌کنند جزئیات و کلیات همه را در یک جلسه ی واحد تمام بکنند. » و بحث جدا گانه در مورد جزئیات و کلیات را غیر منطقی دانسته بود، در روزهای پیش از تفاهم اتمی یا سکوت کرد یا ضمن تعیین شرایط خود که عبارت بود از : الف، توافق باید یک مرحله‌ای و یک جا شامل جزئیات و کلیات باشند و ب، « رفع فوری و همه جانبه تحریم ها بعنوان بخشی از توافقنامه و نه نتیجه است، » تلاش کرده بود، زمینه را برای تیم مذاکره کننده فراهم سازد و با بیان اینکه کسی مخالف حل دیپلماتیک مساله نیست، فتیله زیاده گویی ها و انتقادات دلواپسان را پایین کشیده بود. ( ۱ )

     تیم مذاکره کننده ایران تا پایان روز یک‌شنبه، سه روز پیش از روز امضاء تفاهم، هنوز سه خواست از گروه ۱ +۵   داشت:  اینکه در سطح تحریم های سازمان ملل علیه ایران تجدید نظر شود: اینکه جلوی تحقیق بر روی سانتریفیوژ جدید جهت غنی تر کردن اورانیوم از آنچه تاکنون وجود داشته گرفته نشود و سوم اینکه روشن کنند پس از ده سال که تحریم ها برداشته می‌شود و ایران مجاز است فعالیت‌های اتمی خود را شروع کند، چه اتفاقی می افتد. ( ۲ ) آنچه اما در عمل پیش رفت نه تحقق خواست های خامنه ای بود نه خواست های تیم مذاکره کننده ایران. هم خامنه ای هم تیم مذاکره کننده جام زهر را با نرمشی « قهرمانانه ! » سر کشیدند. مسلم بود که همه این جنجال ها ظاهر قضیه بود و تیم مذاکره کننده با دستور مستقیم خامنه ای عمل می‌کرد و آن‌ها پیشاپیش تعیین کرده بودند که تا کجا باید کوتاه بیایند و از خواست های خود دست کشند تا به توافق یا تفاهمی دست پیدا کنند. استقبال سرداران سپاه پاسداران، فرمانده ارتش و امام جمعه ها همگی توافق پشت پرده مجموعه دستگاههای نظامی ـ امنیتی ـ ایدئولوژیک نظام را بخوبی نشان داد. ( ۳ )

     این مذاکرات نه تنها آنگونه که دستگاه بیت رهبری و تیم مذاکره کننده در تصور خود داشتند پیش نرفت بلکه مشخص شد که ایران و آمریکا هر دو تا پایان سعی کردند از شکست آن جلوگیری کنند. ایران از این رو که با سیاست های ضد بشری و خانمان برانداز اقتصادی خود جامعه را به آستانه ورشکستگی کامل سوق داده بود و پولی برای تأمین مخارج دستگاه عریض و طویل نظامی ـ امنیتی و تبلیغی و حیف و میل سرمایه ملی در پروژه های کسترش نفوذ در خاور میانه و دیگر نقاط جهان در بساط نداشت و آمریکا به دلیل فشار نئومحافظه کاران، لابی اسراییل و شکست برنامه‌های ژئو پلیتیک آن در افغانستان، عراق و سوریه. اوباما شدیداً به یک موفقیت در مقابل رقبای خود نیاز داشت و تا آنجا پیش رفت که بسیاری از هم پیمانان پیشین خود چون عربستان سعودی، قطر و کشورهای منطقه خلیج فارس را به انتقاد شدید از سیاست نزدیکی به ایران واداشت. این کشورها که در همسایگی مستقیم ایران اند، از آن بیم دارند که با حل مساله تحریم ها ایران  از آنچه هست نیرومند تر شود و منطقه را بیشتر دچار آشوب کند. ( ۴ )

 

 

 

 

    عربستان سعودی در رقابت با ایران و ترکیه و در عین حال بمانند آن‌ها در صدد گسترش نفوذ سیاسی و کسب هژمونی منطقه ای است و از نزدیکی آمریکا به ایران ناخرسند.

    آمریکا، اما، هم نزدیکی به ایران را هدف قرار داده هم نمی‌خواهد عربستان و متحدین منطقه ای خود را از دست دهد. این تناقضی است که آمریکا در آینده هم همچنان با آن رودر رو است، چراکه از دست دادن این متحدین زیان اقتصادی گزافی برای آن در پی خواهد داشت. در عین حال آمریکا با موفقیت در توافق هسته ای با ایران و گذراندن آن از شورای سازمان ملل متحد، الگویی از عدم گسترش سلاح هسته ای را برای کشورهای رشد یابنده منطقه پایه ریزی می‌کند که اگر نه تا تاریخی نامعلوم بلکه دست کم تا پانزده سال مورد نظر، مانعی خواهد بود در راه بسط مسابقه هسته ای در خاور میانه و گسترش چالش های بین قطب های اصلی سرمایه داری جهان.

     روسیه و چین نیز از دو موضع متفاوت و متناقض از موفقیت آمریکا در منطقه خاور میانه و بخصوص در رابطه با ایران نه میتوانند خرسند باشند و نه مخالف چرا که در عین حالیکه از ناامنی این منطقه  وحشت دارند، پیروزی آمریکا بمعنی ورود سرمایه گذاران غرب، مخصوصاً سرمایه گذاران آمریکایی، به ایران و تغییر تعادل مراودات اقتصادی در این منطقه خواهد بود. وقتی روز چهارشنبه گذشته وزیر خارجه چین، ونگ یی، محل مذاکرات را ترک کرد، هیات نمایندگی  این کشو از هر دو جناح مذاکره کننده خواست خلاقیت، آمادگی سازش بیشتر، فازبندی تفاهم نامه و حل همه جانبه پرسش های پاسخ نکرفته را در دستور کار خود قرار دهند.

 

     در‌ واقع، سه زاویه دید متفاوت بر این مذاکرات سایه افکنده است: دید آمریکا، آلمان و انگلیس که در پی حل هرچه سریعتر مساله اند، دید یکجانبه فرانسه که مدافع سرسخت اسراییل است و دید روسیه و چین که مستقل عمل می‌کنند. وزیر خارجه فرانسه مکانیسم اسناپ بک ( snapback ) را پیش کشیده بود که سازو کاری است که بر اساس آن اگر ایران مفادی از توافق نامه را نقض کند، تحریم ها دوباره و بطور خود بخود برقرار می شود. روسیه و چین مانند تهران با این ساز و کار مخالفت کردند. یکی از دلائلی که وزرای خارجه روسیه و چین محل مذاکرات را ترک کردند به اختلافات درون این پنج قدرت مربوط می‌شود و اصرار تیم مذاکره کننده ایران و آمریکا به ادامه مذاکرات یکی هم به تأثیر مخرب این اختلافات مربوط می شود. روسیه و چین با طرح اسناپ بک از سوی وزیر خارجه فرانسه و تصمیم گیری بدون کسب نظر آن‌ها حق وتوی خود را در خطر می بینند.

    این‌ها همه در شرایطی است که هنوز تا رسیدن به توافق نهایی راه درازی در پیش است. تدوین پیش نویس جامع اقدام مشترک تا ۱۰ تیر ماه باید آغاز شود و بانهایی شدن متن آن برنامه جامع اقدام در قالب قطعنامه در شورای سازمان ملل متحد مورد تأیید قرار بگیرد و این قطعنامه مانند قطعنامه هایی که علیه ایران تصویب شده بود تحت ماده ۴۱ فصل هفتم منشور ملل متحد تصویب شود تا بتوان قطعنامه های قبلی را لغو کرد. در نهایت هم اگر همه چیز در روز ۱۰ تیر به تصویب برسد، اوباما باید آنرا به تصویب کنگره و سنا که عمدتا در دست جمهوریخواهان است، برساند تا جنبه قانونی پیدا کند. آنچه تاکنون انجام گرفته فقط به مساله اتمی مربوط بوده و نه به تحریم های آمریکا علیه ایران. جان کری پس از ختم جلسه پنج شنبه گذشته به سیاست منطقه ای ایران شدیداً حمله کرد، که خود باز هم موضعگیری متناقضی بود جهت بیان اینکه سیاست آمریکا در رابطه با ایران تغییری نکرده است!

     از همه این‌ها گذشته پرسیدنی است چه کسانی از تفاهم هسته ای و در نهایت رفع تحریم ها بهره می برند؟ آیا از ۸۰۰ میلیارد دلار در آمد نفت در دوره احمدی نژاد حقوق معوقه کارگران، معلمان و پرستاران پرداخته شد؟ در آن دوره، رجز خوانی های احمدی نژاد علیه آمریکا و اسرائیل طبق گزارشات مختلف داخلی و خارجی دویست میلیارد دلار برای ایران زیان به بار آورد، اما در آمد های نفت که در تاریخ کشور بی سابقه بود یا بصورت شمش طلا از کشور خارج یا در کانال‌های نامشخص دستگاه حکومتی ناپدید شد و هنوز هم جلوی افشای این

دزدی های کلان  اموال ملی گرفته می شود. عدم پرداخت حقوق معوقه چهار برابر زیر خط فقر اکثریت کارگران اکنون دیگر به امری عادی تبدیل شده است و معترضین به آن در زندانها به سر می برند. پدیده‌ای به نام کارگران « بدون قرار داد کار » هدیه دوران اخیر است، کارگرانی که باید ماهانه با ۲۵۰ تا ۳۰۰ هزار تومان زندگی کنند، یعنی دستمزدی که نان خالی ماهانه یک خانواده کارگر را هم نمی‌تواند تأمین کند. تعداد این کارگران در دو سال اخیر از ۵ ملیون به گفته علی ربیعی، وزیر کار، به ۷ ملیون رسیده است ( ۵ ). این خود یکی از ثمرات دولت تدبیر و امید است ! مشکلات فقط به کارگران محدود نمی شود، ۷۵۰ هزار فرهنگی از دولت طلبکارند و دولت به صندوق های باز نشستگان صد هزار میلیارد تومان و به سازمان تأمین اجتماعی ۹۷ هزار میلیارد بدهکار است.

 

( ۶ )

    پرسیدنی است در عصری که کشورهایی چون سوئیس، سوئد، اتریش، ایتالیا، آلمان و.. که  منابع طبیعی چندانی هم ندارند، راکتور های اتمی خود را تعطیل کرده یا در حال تعطیل کردن آن‌ها هستند، هدر دادن میلیاردها دلار ثروت ملی طی سالهای گذشته به هدف دستیابی به انرژی هسته ای و احتمالا بمب اتمی به نفع کدام یک از اقشار و طبقات اجتماعی بوده است، آن هم در کشوری که مساعد ترین شرایط را برای استفاده از انرژی‌های جایگزینی چون انرژی خورشیدی، آبی یا بادی در اختیار دارد؟

      کشور ما با داشتن منابع سرشار زیر زمینی بهترین امکانات را برای ایجاد جامعه‌ای توأم با رفاه و کرامت انسانی در اختیار دارد و هیچ نیازی به انرژی هسته ای که در صورت سالم بودن هم همواره پتانسیل ایجاد خطر و نشر ذرات هسته ای را باخود حمل می‌کند، ندارند. برنامه‌های جمهوری اسلامی، اما، همواره در جهت عکس خواست های رفاهی و آزادیخواهانه مردم پیش رفته است. دخالت های توسعه طلبانه و فرقه ای رژیم در عراق، سوریه و هم‌ اکنون در یمن و ایجاد وحشت در کشور های همسایه خود به مسابقه خرید اسلحه و تشنج آفرینی بیشتر دامن زده است. حتی متحد نزدیک جمهوری اسلامی، دولت عراق، به مداخلات رژیم اعتراض کرده است.

     در جامعه‌ای که حکومت حتی رئیس جمهور سابق خود ( محمد خاتمی ) را ممنوع التصویر می‌کند، قانون اساسی خود را هر جا که بخواهد زیر پا می‌گذارد، متحدین سابق خود را بدون محاکمه و تنها به دلایل واهی به حبس خانگی محکوم می کند، تصور تغیر و گشایش معطوف به رفاه و آزادی در آن توهمی بیش نیست. همه تلاش‌های رژیم از تعامل با کشورهای دیگر و تسلیم در برابر خواست های کشورهای ۱ + ۵  حول محور حفظ وضع تا کنونی و ادامه سرکوب در داخل و معامله و سازش با قطب های سرمایه جهانی متمرکز است. ساده انگاری است که تصور شود رژیمی که حکومت خود را با اعدام های بدون محاکمه و به دستور صادق خلخالی با روزی ۵۰ تیر باران شروع کرده  ( ۷ ) و تا به امروز هم همان سازو کارهای را در خدمت اهداف ضد بشری خود بکار گرفته تغییری در رویکرد خود نسبت به خواست های رفاهی و آزادیخواهانه مردم بدهد. 

    چرخیدن در فضای خفقان زده و در دایره خونین نظام خدمت به دوام آن است. دنیای بهتر را با ایدئولوژی تمامیت خواهی، ترور و تجاوز و سرکوب نمی‌توان ساخت. آگاهی همگانی به فاجعه‌ای که جامعه ما را در بر گرفته و سازمان یابی مستقل همه اقشار و طبقات در اتحادی سراسری و یکپارچه جهت بر اندازی کل این نظام سراسر فاسد و مستبد شرط نخستین دستیابی به آزادی، برابری و کرامت انسانی است. باهم به این سازمانیابی و اتحاد کمک کنیم.

 ح ریاحی

۸ آپریل ۲۰۱۵

زیرنویس ها:

۱ ـــ روزنامه  اینتر نشنال نیویورک تایمز ۲۴ مارس ۲۰۱۵

 ۲ ــــ روزنامه فاینانشل تایمز ۳۰ مارس ۲۰۱۵

۳ ــ ایسنا، جمعه سوم آپریل ۲۰۱۵

۴ ـــ روزنامه فاینانشل تایمز ۳۰ مارس ۲۰۱۵

۵ ـــ رجوع شود به گزارش تحقیقی و تکاندهنده علی رضا نوای مربوط به اوضاع کارگران در سال گذشته در تلویزیون برابری

۶ ـــ همان منبع بالا

۷ ـــ رجوع شود به کتاب « اسلام رادیکال مجاهدین ایرانی » اثر: یرواند آبراهامیان، ترجمه فرهاد مهدوی